معنی مورد دلبستگی
حل جدول
مألوف
مالوف
دلبستگی
تعلق
علاقه
داشتن پیوند عاطفی و علاقه قلبی
دلبستگی داشتن
تعلق
دلبستگی خالص
ارادت
لغت نامه دهخدا
دلبستگی. [دِ ب َ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی دلبسته. محبت و رغبت و دوستی و مودت و عشق. (ناظم الاطباء). گرایش خاطر. میل نهان. علاقه. علقه. تعلق خاطر: از آنجا که فرط اعتنا و دلبستگی و وفوراهتمام و مرحمت پادشاه مشفق اقتضا کند. (جهانگشای جوینی). و با اینهمه از هر دو طرف دلبستگی بود. (گلستان سعدی). هرچه دیر نپاید دلبستگی را نشاید. (گلستان). غایت دلبستگی و اهتمام و حمایت او آن بود که... (ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 95). اگر رونده ٔ راه را به آن اندک تعلقی و دلبستگی است میان او و میان مقصود آن سد عظیم و حجاب اکبر است. (انیس الطالبین ص 53).
ریشه ٔ نخل کهن سال از جوان افزونتر است
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را.
صائب.
|| علاقه ٔ معنوی. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || آزردگی. || اضطراب. (ناظم الاطباء).
مورد
مورد. [م ُ وَرْ رَ] (ع ص) گلگون و سرخرنگ. مشابه به گل. (غیاث). به رنگ گل. گلرنگ. گلی. سرخ. گلگون. وردی. وردمورد. (یادداشت مؤلف). قمیص مورد؛ قمیص گلرنگ. جامه ٔ گلرنگ. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مورد؛ جامه ٔ گلرنگ و آن دون مصرح است. (از منتهی الارب):
نورد بودم تا ورد من مورد بود
برای ورد مرا ترک من همی پرورد.
کسایی.
برگ گل مورد بشکفته ٔ طری
چون روی دلربای من آن ماه سعتری.
منوچهری.
گل مورد گشته است چشم من ز سهر
ز آتش دلم از گل همی گلاب کنند.
مسعودسعد.
ز کوهسار سحرگه چو صبح صادق تافت
گل مورد بگشاد چشم خویش از خواب.
مسعودسعد.
گل مورد خندان دو دیده بگشاده
دو طبعمختلفش داده فعل باد و سحاب.
مسعودسعد.
اگرچه موارد راحات به جراحات ضمیر مکدر بود و چهره ٔ مورد آمال به خدشات احوال احداث مغیر... (نفثهالمصدور).
- مورد کردن، سرخ کردن. گلگون کردن. گلرنگ کردن:
وز بهر آنکه روی بود سرخ خوبتر
گلنار روی خویش مورد کند همی.
منوچهری.
- ورد مورد، گل سرخ. گل محمدی سرخرنگ:
وقت بهار است و وقت ورد مورد
گیتی آراسته چو خلد مخلد.
منوچهری.
فارسی به آلمانی
Interesse (f), Interessieren, Zins (m), Zinsen
مترادف و متضاد زبان فارسی
ارتباط، اشتیاق، تعلق، تعلقخاطر، تمایل، شوق، عشق، علاقه، علقه، محبت
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
محبت و رغبت و دوستی
واژه پیشنهادی
تولا
معادل ابجد
776